الف آباد
(الف شاه)
روزي بود و روزگاري نبود ، الف آبادي بود و هيچ كس نبود .
در كتابخانه بزرگ ادبيات دفتر مشق كهنه اي بود افتاده در كناري بدور از نگاه مشتاق هيچ كتابخواني ، بي صاحب و بي مدعي .
چند حرف بيكار و نشانه بي عار ، پاره خطهاي فضول و ويرگول هاي بدجنس اما ساده و خوش طينت ساكن اش بودند اما هيچ خبري از كلمه و جمله و انشاء و ضرب المثل نبود ، يعني اين گروه اخير هنوز نوشته نشده بودند .
تنها حسن اين گروه آشفته و پراكنده ، شاد و سرحال بودن و سرزندگي شان بود چون هنوز بلد نشده بودند تا كلمات شكست و غم و كلمات اينچنين را بنويسند .
حروف و نشانه هاي ساكن اين دفترچه ، از روي بيكاري اقدام به درست كردن يك بازي كرده بودند كه گاها به آن مي پرداختند تا هم سرگرم شده و هم اندك درآمدي بدست آورند ، اين بازي, بازي دو يا سه حرف يا چهار حرف بود بدين ترتيب كه بصورت اتفاقي دو به دو يا سه به سه كنار همديگر قرار ميگرفتند و هر حرفي صداي خود را مي گفت كه در اينصورت كلماتي درست مي شد كه گاهي اوقات زيبا و با معني بودند و گاهي اوقات زشت و يا بي معني ، كه درصورت توليد يك كلمه قشنگ و با معني ، حروف آن كلمه را با خوشحالي به كتب ادبي مي فروختند كه موجب شادي و سرزندگي آنها مي شد ، و درصورت ايجاد كلمه اي زشت يا بي معني فورا آن را فراموش مي كردند گوئي چنين كلمه اي درست نشده است . تا اينجا فقط يك صفحه از اين دفتر مشق پر شده بود آن هم به شكلي بسيار آشفته .
در صفحه دوم ، حرفي با صداي آ فكر بكري به مغزش خطور كرد و اراده كرد تا به اين حروف آشفته ، نظم خاصي ببخشد و كاري بكند تا همگي از عاطل و باطل بودن درآيند ، و به قولي سري توي سرها دربياورند اين حرف در اولين اقدام خود شروع به نامگذاري حروف و نشانه ها كرد و پيش از همه خود را الف ناميد و بقيه را به يك ترتيب خاص پشت سرهم چيد و آنها را هم نامگذاري كرد و براي نخستين بار يك سري حروف بوجود آورد اما خودش را در اول سري قرار داد و سرسلسله حروف گشت و تمامي اين گروه را سري حروف الفبا نام نهاد .
تنها چيزي كه در اين دفتر نيامده اين است كه الف ، آن كلاه يا تاج خود را از كجا آورد و خود بر سر خويشتن نهاد چون اين كلاه بعدا موجب مشكلاتي شد .
الف بسيار مغرور و در عين حال بسيار باهوش بود ، وي نقطه ها راكه تعدادشان از همه نشانه ها بیشتر بود سربازان خود ناميد و سپس چند نقطه را به دنبال استادي به نام استاد قلم فرستاد و همچنين دستور ساخت بندر صادراتي « دفترچه يادداشت » را صادر كرد .
در اين ميان الف با كمك گرفتن از نيروي نقطه ها تمامي نشانه ها را وادار به كار بيشتر و توليد سريع كلمات دوحرفي و سه حرفي ساده كرد تا هزينه هاي اوليه الف آباد را تأمين كند . البته كلمات زشت و بي معني هم توليد می شد . الف دستور داد تا دفتر مشق بي نام و بي صاحب را الف آباد بخوانند .
آرام آرام كه كارها صورت مي گرفت قدرت پنهان و آشكار الف بيشتر و بيشتر مي شد
در شروع به كار الف آباد ، كارها آرام و بي صدا انجام مي گرفت و در هر صفحه چندين كلمه با معني يا بي معني به دستور الف و با نوك با كفايت استاد قلم و با همكاري تمامي حروف و نشانه ها توليد مي شد و از طريق بندر « دفترچه يادداشت » به بازار ادبيات ارائه ميگرديد كه در اوايل چندان مشتري نداشتند چون بيشتر كلمات بي معني تشخيص داده شده و به الف آباد عودت داده مي شد كه آنها را در انباري به نام «کاغذ مچاله » انبار ميكردند تا وقتي كه انبار «کاغذ مچاله » كم كم پر شد و بوي بد كلمات بي معني موجب نارضايتي در ميان ساكنين الف آباد شد و موجبات خشم الف را پديد آورد .
الف برنامه اي ترتيب داد بدين صورت كه تمامي حروف به انبار «کاغذ مچاله » مي رفتند تا در برنامه فراموش كردن كلمات و پاك كردن آنها از حافظه الف آباد كمك كنند بدين صورت كه كلمات زشت را يكي يكي مياوردند تا حروف آنها را از حافظه خود پاك ميكردند و آنها را از ياد ميبردند
الف كه معتقد بود اين حروف بي لياقت و بي عرضه اند تصميماتي گرفت, الف كه در خفي و دور از چشم ديگر حروف ، بيشتر درآمد الف آباد را در جيب خود ريخته بود و دور از چشم ديگران قدرتي پنهان براي خود انباشته بود بصورت رسمي و آشكار اعلام قدرت كرد و خود را سرور الف آباد ناميد و چون هيچ مخالفتي در مقابل خود نديد خود را ملقب به الف شاه كرد و براي اينكار يك صفحه كامل را اختصاص داد .
الف شاه دستور داد همه ساكنين الف آباد با كمك همديگر يك جمله بسيار زيبا در مدح شاهنشاهشان بنويسند تا از آن جمله به عنوان كاخ سلطنتي و محل اقامت خود استفاده نمايد.
الف شاه بعد از تصاحب دفترچه الف آباد ، براي تثبيت موقعيت خود شروع به اقداماتي كرد و در اولين صفحه بعد از صفحه اي كه موسوم به صفحه الف شاه شد اقدام به راه اندازي خط توليدي به نام « خط مشق » نمود سپس تنبيهات و تشويقاتي را درنظر گرفت و اعلام كرد ، سپس با دستهاي خود « نقطه ي لياقت » را اختراع كرد كه آن را به حرفي كه بيشترين حضور را در يك صفحه صادراتي داشت اعطا مي كرد .
« نقطه ي لياقت » موجب بيشتر شدن قدرت حروف ميگشت و شان ادبي آنها را بالا ميبرد و به انتخاب خود حروف پروانه یک حرف دیگر نیز به آنها داده می شد بدين ترتيب كه مثلا به خاطر بيشترين حضور حرف ب نقطه لياقت به او داده شد تا هم ب باشد و هم ي كوچك .
اينكار الف شاه بعدا موجب دو شخصيتي شدن حروف شد و مشكلاتي را در الف آباد به وجود آورد كه بماند .
و در صورت كم كاري حروف يا نشانه ها آنها را به انبار «کاغذ مچاله » تبعيد ميكردند يا در صورت شديد بودن كم كاري نقطه اي يا قسمتي از حرف از آنها گرفته ميشد كه اينكار به عنوان نقطه شرمساري مشهور گشت .
اين نوع اخير تنبيه فقط در مورد حرف ژ انجام گرفت چون اين حرف كمكارترين حروف و تنبل ترين آنها بشمار ميرفت بدستور الف شاه يك نقطه اين حرف توقيف شد و او را به حرف بي نام و بيصداي ر تبديل كردند تا موجب عبرت ديگران گردد .
ا قداما ت تنبيهي و تشويقي الف شاه كارگر افتاد و موجب شد تا صفحه به صفحه كلمات بهتر و زيباتر و پر حرف تري ساخته شد و صفحه به صفحه مشتري هاي بيشتري به بندر دفترچه يادا شت وارد مي شدند.
اين چنين شد كه الف شاه به فكر گسترش هرچه بيشتر الف اباد افتادو دستور توليد اولين جملات و ضرب ا لمثل ها و شعر وديگر گونه هاي ادبي را صادر كرد.
وبراي بهتر شدن وضعيت تجارت بندرهايي به نامهاي بندر« دفترچه انشاء »بندر«ضرب المثل» وبندر« شعر»وديگر گونه هاي ادبي تاسيس گرديدند.
براي توليد بيشتر وكمك به استاد قلم استادان مداد وخودنويس و حتي استاد قلم درشت را هم دعوت به كار كردندوبراي بهرهوري هرچه بيشتر مهندسي به نام مداد پاكن را نيز دعوت به همكاري نمودند.
مهندس مدادپاك كن در فرايند پاكسازي حافظه الف آباد از كلمات زشت و بي معني كمك شاياني ميكرد.
الف شاه ارتشي تشكيل داد كه در ان نقطه ها سرباز بودند ويرگول و خطوط فاصله افسرها وكروشه ها وگيومه ها نيروي انتظامي .البته جاسوساني هم دا شت كه هويت شان بر ما معلوم نيست {به احتمال قوي نشانه / به نام مميز سردسته جاسوسان الف شاه بود }.
بدين ترتيب نظم بصورت اهنين در الف اباد به اجرا گذاشته شد كه موجب بهتر شدن كلمات وجملات توليد شده گشت ودر نتيجه براي اولين بار آنها توانستد اولين داستان كوتاه خود را توليد كرده و به بهاي گزافي بفروشند ودر دنياي ادبيات غوغايي به راه انداختند و نام الف اباد والف شاه را بر سر زبانها انداختند وهمچنين سيل سفارشات به الف اباد سرازير شد وبا خود درامدهاي كلان را به ارمغان اورد.
اين موفقيت اندكي از دنياي مدرن را به عنوان هديه به الف آباد آورد و آن هم كارگاه مدرن توليد كاريكلماتور بود كه الف شاه براي آن نيز بندري براي صادركردن توليدات مدرن احداث نمود.
اما الف شاه خوش نداشت تمامي درامد را به اهالي الف اباد بدهد وبيشتر آن را براي خود برميداشت تا كم كم حروفي به نام ناراضي پيدا شدند واعلام نارضايتي از وضع موجود كردند.
اما هر حرفي كه اعتراض كرد مورد غضب الف شاه و ارتش وي قرار گرفت نقطه هاي انها را ميگرفتندو به زندان « برگه مچاله شده » ميفرستادند واين كار آنقدر جلو رفت كه اكثر حروف بزرگ در كاغذ مچاله بودند و بيشتر حروف كوچك مشغول به كار بودند .
حرف ب براي تلاش بيشتر وحضور بيش از اندازه در متون توليدي بارها از سوي الف شاه تشويق شد ونقطه لياقت گرفت ودر نهايت به وزارت الف شاه منسوب گرديد.
به دليل زياد بودن موارد تنبيهي در جامعه الف اباد ومصادره شدن بيشتر در امد انجا توسط الف شاه كه براي حروف به معني كار بيشتر وحقوق كمتر وزندگي سختر بود آرام آرام اهالي الف اباد به حروفي معترض تبديل شدند وبه تدريج شروع به مخالفتهاي اسا سي با الف شاه كردندالف شاه كه اين وضعيت را ميديد وهمچنين از جاسوسان خود مي شنيد كه حروف زنداني در « برگه مچاله شده » قصد نوشتن كلماتي چون اعتراض وشورش و مشت و....را دارند به فكر تهيه سلاحي بزرگتر وكارآمدتر ا فتاد كه در صورت لزوم بتواند تمامي جامعه
الف آباد را تهديد كرده و سرجاي خود بنشاند.
الف شاه به فكر فرو رفت وچندين صفحه وپاراگراف انديشيد وزحمت كشيد تا در اخر توانست سلح بسيار قدرتمند «نقطه پايان»را بسازد كه فقط يك عدد ساخته شد كه آن هم فقط در اختيار خود الف شاه بود او با وجود اين كه بسيار باهوش بود اما نميدانست ترس از وجود چنين سلاحي آرامش جامعه را بر هم ميزند و در نهايت موجب تباهي خواهد گشت .
البته در صفحه اي كه جريان اختراع سلاح «نقطه پايان»صورت مي گرفت تمامي كلمات با مركب بي رنگ نوشته شد تا هيچ كس از وجود چنين سلاحي با خبر نشود تا تمامي فرايند بصورت سري و محرمانه بماند و به همين دليل حروف ساده بي خبر از همه جا مي گفتند كه آن صفحه خالي مانده است و اينكه چرا در آن صفحه چيزي نوشته نشده است و بي دليل صفحات حيف و ميل ميگردد الف شاه در جوابشان گفت كه انجا صفحه مرخصي و استراحت است بعدا به دردمان خواهد خورد .
الف شاه صفحات زيادي را بعنوان صفحه مرخصي اعلام ميكرد و آن صفحات را خالي نگه ميداشت و به دو منظور از آنها استفاده ميكرد :
اول براي توليدات سري مثل سلاح و جاسوس , دوم براي اينكه از صفحات بعدتر بتواند به صفحات قبل بازگشته دروغهاي خود را در آنها بنويسد و ادعاي تاريخي بودن آنها را بكند .
باري در صفحه بعد هنگام سخنراني الف شاه كه به خاطر كسب موفقيت بزرگ نوشتن داستان كوتاه در مقابل سفرا و ميهمانان داخلي و خارجي ايراد ميشد اتفاق بسيار بدي افتاد .
ميهمانان الف شاه عبارت بودند از:
حرف لاندا از كتاب فلسفه , حروف ايكس x از كتاب دانشنامه , حرف I H از كتاب تاريخ,
نشانه بينهايت ازكتاب رياضيات ,نشانه گاما از كتاب فيزيك وچندين و چند حرف ونشانه ديگر از بقيه كتابها و تمامي اهالي الف آباد ,تنبيه شده و تشويق شده.
اجازه بدهيد قبل از ماجراي ميهماني و سخنراني الف شاه , در مورد حرف « ب»جملاتي را بنويسيم.
« ب»چون دومين حرف از سري الفبا بود و وزير هم شده بود وبارها تشويق شده و پروانه چندين حرف ديگررا هم به او داده بودند احساس قدرت كرده و قصد به زير كشيدن الف شاه را از مقام شاهي داشت ,از اين سوي حروف تنبيه شده و حروف بي معني گشته همراه با زندانيان ساكن « برگ مچاله شده » هم گروهي را تشكيل داده وقصد مخالفت با الف شاه را داشتند,
كه جناب «ب» نقشه در دست گرفتن قدرت را كشيد وبه همين دليل در خفي به گروه مخالف پيوست وبا ارائه يك سند, خود را با دست خود به رياست گروه مخالف منسوب كرد ,جناب «ب» با زيركي تمام در گوشه نا پيداي يك صفحه, آرام در گوش مخالفين اين جملات را گفت كه من بارها با الف شاه مخالفت كرده ام, اما الف شاه دستور داده تا تمام جزئيات مخالفت من را با مركب بي رنگ بنويسند تا ديگران متوجه نشوند كه حرفي از حروف در مقابل الف شاه ياراي ايستادن را داشته است , و اين چنين شد كه جناب «ب» به رياست گروه مخالفين
الف شاه انتخاب شد .
بر گرديم به صفحه سخنراني , الف شاه با نهايت كبر و غرور خاص خود از موفقيتهاي الف آباد مي گفت و تمامي آن دست آوردها را منسوب به خود ميكرد و بسيار از خود و توانايهايش داد سخن ميداد و ارتش الف شاه ,حروف را مجبور به نوشتن دروغهاي الف شاه در صفحات جاري ميكردند تا تاريخ را بسازند و رنگ و بوي واقعيت به آن دروغها بدهند و كم كم بقيه حروف را بي اهميت جلوه ميداد تا به آنجا رسيد كه به جامعه الف آباد توهين كرد, در اين زمان جناب «ب» به حروف مخالف دستور مقابله با الف شاه را صادر كرد و آنها طبق برنامه از پيش تعين شده, سه حرف به سه حرف تشكيل كلماتي را داده ومستقيما الف شاه را تهديد وتحقير كردند, به اين ترتيب كه سه حرف اول كلمه مرگ,سه حرف بعدي كلمه مشت,وبه ترتيب كلمات خفه,خائن,انقلاب وكلمات اعتراضي از اين قبيل را درمقابل الف شاه وميهمانان خارجي نوشته و به نمايش عمومي گذاشتند ومستقيما الف شاه را تهديد كردند ,الف شاه به قدري ترسيد و عصباني شد كه تاجش از سرش بر روي خط افتاد , حال كه الف شاه , الف بي كلاه شده بود براي پس زدن حروف معترض و ترساندن آنها ,تمامي الف آباد را به استفاده كردن از سلاح بسيار خطر ناك « نقطه پايان » تهديد كرد و براي نخستين بار نام سلاح سري خود را آشكار ساخت.
حروف مخالف وحتي موافق الف شاه بقدري ترسيدند كه اسم و صدايشان را از ياد بردند , حروف كوچك همگي از ترس به دامن حروف بزرگ غير همنام خود آويختند وحروف بزرگ آشفته ونگران به پاي وزير «ب» افتادند, وزير «ب» كه قبلا به اين درگيريها و كشمكش ها انديشيده بود فورا دستور حمله به جايگاه الف شاه را صادر كرد.
جايگاه الف شاه در راس خط انشاء واقع در اول ورودي بندر صادرات «داستان كوتاه» و كنار تلگرافخانه اخبار واقع شده بود .
سيل حركت حروف الف شاه را به وحشت انداخت , الف شاه سعي كرد تا سريعا تاجش را بر سر بنهد تا بتواند دستور بكارگيري« نقطه پايان» را صادر نمايد, اما سيل خروشان حروف اين اجازه را به وي نداد.
كلمه مشت كه از قبل نوشته شده و آماده بود به سمت الف شاه هجوم برد و وي را مورد اثابت قرار داد .
حروف خشمگين و آشفته الف شاه را زدند تا با سر به روي خط تلگراف افتاد و كلاهش نيز از سرش به زير افتاد , معترضين الف شاه و كلاهش را با نقطه هاي اول و آخر به بند كشيدند غافل از اينكه دستگاه تلگراف روشن است و نشانه هاي ارايه شده را به عنوان پيغام به دنياي ادبيات مي فرستد .
عده اي از حروف معترض به سراغ مهندس مدادپاك كن رفتند و از وي خواستند تا در اعتراض ها شركت كند و در صورت امكان بيايد و الف شاه را پاك كند اما وي نپذيرفت و گفت كه از هرگونه خشونت بيزار است .
اكنون تنها خروجي كه از خط توليدي بسيار سريع تلگرافخانه خبر الف آباد بيرون مي آمد و سريعا تكرار مي شد نشانه هاي نقطه و خط بودند.
خبر انقلاب و درگيري در الف آباد به گوش ديگر سري حروف و بقيه دفترچه ها و كتابهاي واقع در كتابخانه ادبيات رسيد و همه آنها براي آگاهي يافتن از اوضاع الف آباد به تلگرافخانه اصلي كتابخانه آمدند و پيغام را خواندند اما اين پيغام از نظر همه سري هاي حروف بي معني بود در نتيجه متن دريافتي از الف آباد را به دست متخصصين رمزگشايي دادند و آنها آن علايم را با استفاده از رمزگان مورس ترجمه و تفسير كردند كه فقط يك معني ميداد :
SOS يعني كمك .
همان روز در تابلوي اعلانات كتابخانه چنين خبري نوشته و نسب گرديد :
در دفترچه الف آباد انقلاب شده است اما هيچ كس به درستي نميداند كه در آنجا واقعا چه وقايعي اتفاق افتاده است كه اينچنين اضطراري كمك ميخواهند.
امروز براي كمك به حروف ساكن الف آباد , تمامي كتب اعم از ادبي و غير ادبي بايد همت كنند تا بازهم شاهد زيباييهاي الف آباد باشيم.
شروع اسفند 1384
پايان 18 شهريور 1390